بیت الاحزان مکتب الزهرای شهرستان اهر
قالب وبلاگ
نويسنده
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بیت الاحزان مکتب الزهرای شهرستان اهر و آدرس beytalahzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







صحنة ميدان از وجود مجاهدين حقيقي خالي گشته است. امام، غريب و بي‌كس بر غلاف شمشير خويش تكيه داده و ميدان را مي‌نگرد. بعد، آرام آرام راهي خيام حرم مي‌گردد و صدا مي‌زند: «اي سكينه! اي فاطمه! اي كلثوم! اي زينب! آخرين سلامم بر شما باد. اكنون آخرين ديدارم با شماست و اندوه جانكاه به شما نزديك شده است.» امام اين جملات را ادا مي‌كند، گريه‌اش خبر از لحظاتي سخت و جانسوز مي‌دهد.
زينب از اشك حسين، پريشان شده و صدا مي‌زند: «خدا چشمت را گريان نگرداند! چرا گريه مي‌كني؟»
امام مي‌فرمايد: «چگونه گريه نكنم؛ با اينكه مي دانم به زودي شما را به صورت اسير در ميان دشمنان حركت مي‌دهند، گريه‌ام براي خودم نيست، براي شماست كه اسير مي‌شويد.»
بانوان اهل حرم با شنيدن سخنان امام، صدا به گريه وناله بلند نموده و فرياد مي‌زنند:
- الوداع الوداع! الفراق الفراق!
اكنون وقت جدايي رسيده است.

 

 

تل زينبيّه، تو نیز شاهد دردهای زینب بودی

خورشيد امامت و طهارت در گودال قتلگاه به حالت احتضار، جد خود و پدر و مادر و حسن (عليهم السلام) را مي‌بيند كه به استقبال او آمده‌اند. زينب از خيمة غربت و بي‌كسي بيرون آمده و دست ها را بر سر نهاده و از سوز دل مي‌خواند:
«وا محمداه! و ابتاه! واجعفرا!»
كاش آسمان به روي زمين ويران مي‌شد! اي كاش كوه ها از هم مي‌پاشيدند و به بيابان ها مي‌ريختند!
از فراز تل زينبيه مي‌بيند كه شمر بر سينة عزير رسول خدا نشسته و مي‌خواهد بزرگ ترين جنايت بشريت را مرتكب گردد. زينب به سوي حسين مي‌آيد و عمر سعد از سويي دگر با خيل سپاه خود. صداي عالمة غير معلمه برمي‌خيزد كه: «اي عمر! آيا اباعبدالله كشته مي‌گردد و تو مي‌نگري؟»


آن قدر سخن زينب سوزناك و جانسوز است كه عمر سعد شروع به گريستن مي‌نمايد و صداي گريه‌اش را لشكريانش مي‌شنوند؛ به حدي كه محاسن او از اشك چشمانش تر مي‌گردند؛ ولي درعين حال «صًرف وجهه عنها ولي يجها بشيء»
روي از دختر زهرا بر تافت و سكوت كرد. صداي زينب از اين قساوت قلب به آسمان برخاست كه: «ويلكم اما فيكم مسلم!» واي بر شما! آيا بين شما يك نفر مسلمان نيست؟

 

 

آخرين كلام با خورشيد

وقت آن است كه آهنگ رحيل نواخته و اسرا را راهي كوفه نمايند. با تازيانه وكعب نيزه‌ها، اهل بيت را از جنازه‌هاي مطهر شهدا جدا مي‌سازند. آن ها با چشم گريان وداع مي‌كنند. عقيلة بني هاشم درلحظات محنت و طاقت فرساي وداع با بدن پاره پاره، حسين خود، درگودال قلتگاه مي‌خواند:« برادر! اگر همه مصايب را فراموش كنم، دو مصيب را هرگز فراموش نمي كنم: اول اينكه تورا با لب تشنه شهيد كردند و آب را كه مهرية مادرت بود، ازتو دريغ نمودند. دوم اينكه درموقع رفتن به ميدان گفتي:" زينب پيراهن كهنه‌اي را برايم بياور تا زير پيراهنم بپوشم كه اگر لباسم را غارت كردند، لباس كهنه‌اي باقي باشد. امّا برادرم! لباس كهنه تورا هم از تن تو درآورده و به يغما برده‌اند."


موضوعات مرتبط: خطوط دلتنگی، ،
برچسب‌ها: امام حسین, زینب, وداع, عاشورا,
[ ] [ ] [ مجتبی علیپور ]

شگفتا، شگفتا!! به خدا سوگند، اين واقعيت قلب انسان را مي‏ميراند و دچار غم و اندوه مي‏کند که شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرقيد. زشت باد روي شما و از اندوه رهايي نيابيد که آماج تير بلا شديد. به شما حمله مي‏کنند، شما حمله نمي‏کنيد؟ با شما مي‏جنگند، شما نمي‏جنگيد؟ اينگونه معصيت خدا مي‏شود و شما رضايت مي‏دهيد؟ وقتي در تابستان فرمان حرکت به سوي دشمن مي‏دهم، مي‏گوييد هوا گرم است مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ مي‏دهم، مي‏گوييد هوا خيلي سرد است بگذار سرما برود، همه اين بهانه‏ها براي فرار از سرما و گرما بود؟ وقتي شما از گرما و سرما فرار مي‏کنيد، به خدا سوگند که از شمشير بيشتر گريزانيد. مظلوميت امام (ع) و علل شکست کوفيان اي مرد نمايان نامرد! اي کودک صفتان بي‏خرد، که عقلهاي شما به عروسان حجله‏آراي، شباهت دارد، ای کاش که شما را هرگز نمي‏ديدم و هرگز نمي‏شناختم، شناختن شما سوگند به خدا که جز پشيماني حاصلي نداشت، و اندوهي غم‏بار سرانجام آن شد. خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون، و سينه‏ام از خشم شما مالامال است، کاسه‏هاي غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشانديد، و با نافرماني و ذلت پذيري، راي و تدبير مرا تباه کرديد، تا آنجا که قريش در حق من گفت: بي ترديد پسر ابيطالب مردي دلير است ولي دانش نظامي ندارد. خدا پدرانشان را مزد دهد، آيا يکي از آنها تجربه‏هاي جنگي سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيکار می تواند از من پيشي گيرد؟ هنوز بيست ساله نشده، که در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ‏ام. اما دريغ، آن کس که فرمانش را اجراء نکنند، رايي نخواهد داشت. 

خدا را بر آنچه که خواسته و هر کار که مقدر فرمود ستايش مي‏کنم، و او را بر اين گرفتار شدنم به شما کوفيان مي‏ستايم، اي مردمي که هرگاه فرمان دادم اطاعت نکرديد، و هر زمان شما را دعوت کردم پاسخ نداديد، هرگاه شما را مهلت مي‏دهم در بيهودگي فرو مي‏رويد، و در هنگامه جنگ سست و ناتوانيد، اگر مردم اطراف امام خود جمع شوند طعنه زده، و اگر شما را براي حل مشکلي بخوانند سر باز مي‏زنيد. پدر مباد دشمنان شما را! براي پيروزي منتظر چه چيزي هستيد؟ چرا براي گرفتن حق خود جهاد نمي‏کنيد؟ آيا در انتظار مرگ يا ذلت هستيد؟ بخدا سوگند! اگر مرگ من فرا رسد که حتما خواهد رسيد، بين من و شما جدايي خواهد افتاد، در حالي که من از همنشيني با شما ناراحت، و حضورتان براي من بي‏فايده بود. خدا خيرتان دهد، آيا ديني نيست که شما را گردآورد؟ آيا غيرتي نيست که شما را براي جنگ با دشمن بسيج کند؟ شگفت‏آور نيست که معاويه انسانهاي جفاکار پست را مي‏خواند و آنها بدون انتظار کمک و بخششي از او پيروي مي‏کنند!! و من شما را براي ياري حق مي‏خوانم، در حالي که شما بازماندگان اسلام، و يادگار مسلمانان پيشين مي‏باشيد، با کمک و عطايا شما را دعوت مي‏کنم ولي از اطراف من پراکنده مي‏شويد، و به تفرقه و اختلاف روي مي‏آوريد. نه از دستورات من راضي مي‏شويد، و نه شما را به خشم مي‏آورد که بر ضد من اجتماع کنيد، اکنون دوست داشتني چيزي که آرزو مي‏کنم، مرگ است. کتاب خدا را به شما آموختم، و راه و رسم استدلال را به شما آموزش دادم، و آنچه را که نمي‏شناختيد به شما شناساندم، و دانشي را که به کامتان سازگار نبود جرعه جرعه به شما نوشاندم. اي کاش نابينا مي‏ديد! و خفته بيدار مي‏شد! سوگند بخدا چه نادان مردمي که رهبر آنان معاويه، و آموزگارشان پسر نابغه (عمروعاص) باشد!

سوگند به خدا مي‏دانستم که مردم شام به زودي بر شما غلبه خواهند کرد. زيرا آنها در ياري کردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرقيد، شما امام خود را در حق نافرماني کرده و آنهاامام خود را در باطل فرمانبردارند. آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما خيانتکاريد، آنها در شهرهاي خود به اصلاح و آباداني مشغولند و شما به فساد و خرابي (آنقدر فرومايه‏ايد) اگر من کاسه چوبي آب را به يکي از شماها امانت دهم مي‏ترسم که بند آن را بدزديد نفرين به امت خيانتکار خدايا، من اين مردم را با پند و تذکرهاي مداوم خسته کردم و آنها نيز مرا خسته نمودند، آنها از من به ستوه آمده، و من از آنان به ستوه آمده، دل شکسته‏ام، به جاي آنان افرادي بهتر به من مرحمت فرما، و به جاي من بدتر از من بر آنها مسلط کن. خدايا، دلهاي آنان را، آنچنان که نمک در آب حل مي‏شود، آب کن. به خدا سوگند، دوست داشتم، به جاي شما کوفيان، هزار سوار از بني‏فراس بن غنم مي‏داشتم که: (اگر آنان را مي‏خواندي، سواراني از ايشان نزد تو مي‏آمدند مبارز و تازنده چون ابر تابستاني

اي مردم کوفه! بدنهاي شما در کنار هم، اما افکار و خواسته‏هاي شما پراکنده است، سخنان ادعايي شما، سنگهاي سخت را مي‏شکند، ولي رفتار سست شما دشمنان را اميدوار مي‏سازد، در خانه‏هايتان که نشستيد، ادعاها و شعارهاي تند سر مي‏دهيد، اما در روز نبرد، مي‏گوييد اي جنگ، از ما دور شو، و فرار مي‏کنيد. آن کس که از شما ياري خواهد، ذليل و خوار است، و قلب رهاکننده شما آسايش ندارد، بهانه‏هاي نابخردانه مي‏آوريد، چون بدهکاران خواهان مهلت، از من مهلت مي‏طلبيد و براي مبارزه سستي مي‏کنيد، بدانيد که افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمي‏توانند ظلم و ستم را دور کنند، و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمي‏آيد، شما که از خانه خود دفاع نمي‏کنيد چگونه از خانه ديگران دفاع مي‏نماييد؟ و با کدام امام پس از من به مبارزه خواهيد رفت؟ به خدا سوگند فريب خورده آن کس که به گفتار شما مغرور شود، کسي که به اميد شما به سوي پيروزي رود، با کندترين پيکان به ميدان آمده است، و کسي که بخواهد دشمن شما را با شما هدف قرار دهد، با تيري شکسته، تيراندازي کرده است به خدا سوگند! صبح کردم در حالي که گفتار شما را باور ندارم، و به ياري شما اميدوار نيستم، و دشمنان را به وسيله شما تهديد نمي‏کنم. راستي شما را چه مي‏شود؟ دارويتان چيست؟ و روش درمانتان کدام است؟ مردم شام نيز همانند شمايند؟ آيا سزاوارست شعار دهيد و عمل نکنيد؟ و فراموشکاري بدون پرهيزگاري داشته، به غير خدا اميدوار باشيد؟

چه مقدار با شما کوفيان مدارا کنم؟ چونان مدارا کردن با شتران نو باري که از سنگيني بار، پشتشان زخم‏شده است، و مانند وصله زدن جامه فرسوده‏اي که هرگاه از جانبي آن را بدوزند، از سوي ديگر پاره مي‏گردد؟ هرگاه دسته‏اي از مهاجمان شام به شما يورش آورند، هر کدام از شما به خانه رفته، درب خانه را مي‏بنديد، و چون سوسمار در سوراخ خود مي‏خزيد، و چون کفتار در لانه مي‏آرميد. سوگند به خدا! ذليل است آن کس که شما ياري دهندگان او باشيد، کسي که با شما تيراندازي کند گويا تيري بدون پيکان رها ساخته است. به خدا سوگند! شما در خانه‏ها فراوان، و زير پرچمهاي ميدان نبرد اندکميد، و من مي‏دانم که چگونه بايد شما را اصلاح کرد و کجيهاي شما را راست کرد، اما اصلاح شما را با فاسد کردن روح خويش جايز نمي‏دانم، خدا بر پيشاني شما داغ ذلت بگذارد، و بهره شما را اندک شمارد، شما آنگونه که باطل را مي‏شناسيد از حق آگاهي نداريد، و در نابودي باطل تلاش نمي‏کنيد آنسان که در نابودي حق کوشش داريد.

اي مردم عراق! همانا شما به زن بارداري مي‏مانيد که در آخرين روزهاي بارداري جنين خود را سقط کند، و سرپرستش بميرد، و زماني طولاني بي‏شوهر ماند، و ميراث او را خويشاوندان دور غارت کنند. آگاه باشيد! من با اختيار خود به سوي شما نيامدم بلکه به طرف ديار شما کشانده شدم، به من خبر دادند که مي‏گوييد علي دروغ مي‏گويد!! خدا شما را بکشد، به چه کسي دروغ روا داشته‏ام؟ آيا به خدا دروغ روا داشتم؟ در حالي که من نخستين کسي هستم که به خدا ايمان آوردم، يا بر پيامبرش؟ من اول کسي بودم که او را تصديق کردم! نه به خدا هرگز!! آنچه گفتم واقعيتي است که شما از دانستن آن دوريد، و شايستگي درک آن را نداريد، مادرتان در سوگ شما زاري کند واي، واي، سردهد. پيمانه علم را بر شما رايگان بخشيدم، اگر ظرفيت داشته باشيد. و به زودي خبر آن را خواهيد فهميد.

 

خدايا آبرويم را با بي ‏نيازي نگهدار، و با تنگدستي شخصيت مرا لکه ‏دار مفرما، که از روزي‏خواران تو روزي خواهم، و از آدمهاي بدکردار عفو و بخشش طلبم، مرا در ستودن آن کس که به من عطايي فرمود موفق فرما، و نیز در نکوهش آن کس که از من دريغ داشت، در صورتيکه در پشت پرده، اختيار هر بخشش و دريغي در دست تو است و تو بر همه چيز توانايي!

منبع: نهج البلاغه مولا

 


موضوعات مرتبط: معرفت، خطوط دلتنگی، ،
[ ] [ ] [ مجتبی علیپور ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

از عشق حسین هر که افروخته نیست / با او سر سوزنی دلم دوخته نیست
لینک های مفید
امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 132
بازدید کل : 4279
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


حساب سيبا به شماره 0107108150006 بانك ملي شعبه مركزي اهر جهت دريافت كمك هاي نقدي حسينيان عزيز براي ادامه ساخت و ساز حسينيه

بيت الاحزان مكتب الزهراء







خنثی